الیناالینا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات الینا فرشته ی آسمونی

تابستان 1402

عادتهای خوب خوب

وقتی میخواد از زمین بلند شه  میگه الله   یعنی  یا الله همین که سجاده پهن میشه یا مهر میبینه سریع  مهرومیزاره میره سجده از نماز فقط سجده بلده تازه اونم ایستاده سجده میکنه دخمل نماز خونم.   غذاش تموم میشه دستای کوچولوشو بالا میگیره میگه الهی شکر.
31 شهريور 1393

لغت نامه

جوراباش=جوراب اندور=انگور دمن(فتحه روی د)=دامن اله (با حرکت ضمه)=گله دجان=مادرجان باباجان=باباجان دندلی=صندلی اندشتر(فتحه روی ا   د   ت)=انگشتر      عاشق انگشتر گفتنشم یه لحن خیلی قشنگ که نوشتنش سخته تبلد=تولد اشنگه=قشنگه خوشجله=خوشگله    
31 شهريور 1393

عوامل شاد کننده برای الینای نازنین

 مسواک زدن   نخ دندون کشیدن  حموم رفتن  و پارک رفتن        الینا عاشق این کارهاست.وقتی بهانه گیری میکنه یا بیخودی نق میزنه و گریه میکنه کافیه اسم یکی از اینارو ببرم فوری ساکت میشه و دست منو میگیره میکشه میگه بیییم.....بییییم       شبها میاد کنار خودم وامیسته مسواک میزنه به نخ دندون میگه دندون با یه لحن خیلی زیبا  
31 شهريور 1393

شاهکاری از الینا

      الینا قدش بلند شده دیگه دستش به کشو بالای میز آرایش میرسه رفته کشو کشیده بیرون دستشو برده داخل یه رژ به دستش رسیده انگشت مبارکو تا جایی که راه داشته فرو برده داخل و تمام صورتشو رژی کرده با یه بدبختی تمیز کردم با صابون پاک نمیشد متوصل شدم به شیر پاک کن با این وجود هنوز ابروهاش داخلش قرمزی مونده بود اینم چند تا عکس از شاهکار خانم خوشگل مامان.     ...
31 شهريور 1393

لباس عروس

تا این لباسو یا یه لباس پف دار میبینه سریع میگه............عیوس  عیوس لباس عروسهای پشت ویترینم میبینه میگه عیوس .....عیوس در کمدشم که باز میشه تا چشش به این لباسش میفته میگه عیوس .....عیوس این لباس زیبا از مجموعه لباسای سیسمونی خانم خانماست  برای عروسی پسرعموشم تنش کردم  با یه شیفون پشت موهاش برای خودش عروسی شده بود.مادر به قربونت بره عزیزم که این لباس چقدر بهت میومد. ...
31 شهريور 1393

بدون عنوان

  کلا این هفته ،هفته ی خوبی نبوده کلی بلا سرالینا اومده     سرماخوردگی  انگشتش با شیشه برید              ناخنش شکست         از روی کالسکه با سر خورد زمین      ا ینم از دستش                   الهی مادر فدات بشه عزیزم که تو یه هفته این همه بلا سرت اومده.            
18 شهريور 1393

خدارو شکر به خیر گذشت

      دیشب دخترکم یه تجربه ی خیلی دردناک داست.تا خود قبح تو خواب ناله میکرد     دیشب وقتی الینا داشت با بابایی بازی میکرد از رو پشت بابایی خورد زمین  و شروع کرد به گریه کردن  و همش میگفت مامانی...     دستم   دیگه نمیوونم از جا در رفته بود یا کش اومده بود تا فرداش دستشو تکون نمیداد    تا اینکه خودش سرحال شد و شروع کرد به بازی واز  دستشم استفاده میکرد خدارو شکر  به خیر گذشت  ولی بازیهای خطرناک الینا همچنان ادامه داره مثلا میره بالای صندلی و بی هوا میپره پایین.               ...
17 شهريور 1393

لغت نامه

آپول=آمپول   سورسور=سرسره   خووس=خروس چادور=چادر    کیوید=کیوی   کنتونون=کنترل   تبلد=تولد   آتیش=فندک -کبریت_آتش-هر شعله ای   سالا=سارا   امید=حمید   آله=خاله   سزدان=یزدان   لیلید=کلید                                       ...
12 شهريور 1393